| خدا، حاکم ِ من است |

دانیال، نام بزرگترین امتحان زندگانی ِ من است

وقتی دانیال میخوابد


+ نوشته شده در 2009/10/13 ساعت 10:46 توسط مهربان  | 
حکایت آقای ِ کوچکـ ِ خانه ما، از هفتم اردیبهشت هشتاد و هشت، آغاز شد. راز این حکایت، دردی بود که در سینه پسرکـ نهفته بود... تا آنکه در هفتم شهریور ماه همان سال، خیلی اتفاقی گوشی طبیب روی سینه اش رفت و نشانه ای که تا آن روز پنهان بود، عیان شد... اینگونه شد، که «علی»، نام بزرگترین امتحان زندگی ما شد...

در آخرین معاینه، به روز سه شنبه (14تیرماه 90)، مقارن با ولادت امام حسین علیه السلام (3شعبان 1432)، به اعجاز خداوندگار درد از سینه علی پرکشید، بی آنکه رد پایی بگـــذارد. و از آن پس، هرچه هست، شرح مشق حلقه به گوشی ماست...
  • خانه
  • پروفایل مدیر وبلاگ
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • خرداد ۱۳۹۵
  • مرداد ۱۳۹۴
  • دی ۱۳۹۲
  • آذر ۱۳۹۲
  • آبان ۱۳۹۲
  • شهریور ۱۳۹۲
  • مرداد ۱۳۹۲
  • تیر ۱۳۹۲
  • خرداد ۱۳۹۲
  • اردیبهشت ۱۳۹۲
  • فروردین ۱۳۹۲
  • اسفند ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۱
  • دی ۱۳۹۱
  • آذر ۱۳۹۱
  • آبان ۱۳۹۱
  • مهر ۱۳۹۱
  • شهریور ۱۳۹۱
  • مرداد ۱۳۹۱
  • تیر ۱۳۹۱
  • خرداد ۱۳۹۱
  • اردیبهشت ۱۳۹۱
  • فروردین ۱۳۹۱
  • اسفند ۱۳۹۰
  • بهمن ۱۳۹۰
  • دی ۱۳۹۰
  • تیر ۱۳۹۰
  • فروردین ۱۳۹۰
  • اسفند ۱۳۸۹
  • بهمن ۱۳۸۹
  • دی ۱۳۸۹
  • آذر ۱۳۸۹
  • اردیبهشت ۱۳۸۹
  • فروردین ۱۳۸۹
  • اسفند ۱۳۸۸
  • بهمن ۱۳۸۸
  • آرشيو
آرشیو موضوعی
  • عکس
  • داستانکـ
  • شـ ـرح درد
  • زنده گانـ ـی
  • نامه ای برای پسـ ـرم
نویسندگان
  • پدر
  • مهربان
BLOGFA.COM